دیوان شمس/بیا بیا دلدار من دلدار من درآ درآ در کار من در کار من

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(بیا بیا دلدار من دلدار من درآ درآ در کار من در کار من)
  بیا بیا دلدار من دلدار من درآ درآ در کار من در کار من  
  تویی تویی گلزار من گلزار من بگو بگو اسرار من اسرار من  
  بیا بیا درویش من درویش من مرو مرو از پیش من از پیش من  
  تویی تویی هم‌کیش من هم‌کیش من تویی تویی هم خویش من هم خویش من  
  هر جا روم با من روی با من روی هر منزلی محرم شوی محرم شوی  
  روز و شبم مونس تویی مونس تویی دام مرا خوش آهوی خوش آهوی  
  ای شمع من بس روشنی بس روشنی در خانه‌ام چون روزنی چون روزنی  
  تیر بلا چون دررسد چون دررسد هم اسپری هم جوشنی هم جوشنی  
  صبر مرا برهم زدی برهم زدی عقل مرا رهزن شدی رهزن شدی  
  دل را کجا پنهان کنم پنهان کنم در دلبری تو بی‌حدی تو بی‌حدی  
  ای فخر من سلطان من سلطان من فرمانده و خاقان من خاقان من  
  چون سوی من میلی کنی میلی کنی روشن شود چشمان من چشمان من  
  هر جا تویی جنت بود جنت بود هر جا روی رحمت بود رحمت بود  
  چون سایه‌ها در چاشتگه در چاشتگه فتح و ظفر پیشت دود پیشت دود  
  فضل خدا همراه تو همراه تو امن و امان خرگاه تو خرگاه تو  
  بخشایش و حفظ خدا حفظ خدا پیوسته در درگاه تو درگاه تو