دیوان شمس/بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم
ظاهر
بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم | ازیرا نعل اسبت را به هنگام چرا گردم | |||||
امانی از ندم دادی نه لافیدی نه دم دادی | زهی عیسی دم فردم زهی باکر و بافر دم | |||||
چو دخلم از لبی دادی که پاک آمد ز بیدادی | کی داند وسعت خرجم کجا گشتهست هر خرجم | |||||
چو دیدم داد و جود تو شدم محو وجود تو | یکی رنگی برآوردم که گویی باغ را وردم | |||||
تو داوود جوانمردی امام قدرالسردی | چو من محصون آن سردم برون از گرم و از سردم | |||||
چو عکس جیش حسن تو طراد آورد بر نقشم | برون جستم ز فکرت من نه در عکسم نه در طردم | |||||
خمش کن کاندر این وادی شرابی بود جاویدی | رواق و درد او خوردم که هر دو بود درخوردم |