دیوان شمس/بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم)
  بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم ازیرا نعل اسبت را به هنگام چرا گردم  
  امانی از ندم دادی نه لافیدی نه دم دادی زهی عیسی دم فردم زهی باکر و بافر دم  
  چو دخلم از لبی دادی که پاک آمد ز بیدادی کی داند وسعت خرجم کجا گشته‌ست هر خرجم  
  چو دیدم داد و جود تو شدم محو وجود تو یکی رنگی برآوردم که گویی باغ را وردم  
  تو داوود جوانمردی امام قدرالسردی چو من محصون آن سردم برون از گرم و از سردم  
  چو عکس جیش حسن تو طراد آورد بر نقشم برون جستم ز فکرت من نه در عکسم نه در طردم  
  خمش کن کاندر این وادی شرابی بود جاویدی رواق و درد او خوردم که هر دو بود درخوردم