پرش به محتوا

دیوان شمس/بیا ای زیرک و بر گول می‌خند

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(بیا ای زیرک و بر گول می‌خند)
  بیا ای زیرک و بر گول می‌خند بیا ای راه دان بر غول می‌خند  
  چو در سلطان بی‌علت رسیدی هلا بر علت و معلول می‌خند  
  اگر بر نفس نحسی دیو شد چیر برو بر خاذل و مخذول می‌خند  
  چو مرده مرده‌ای را کرد معزول تو خوش بر عازل و معزول می‌خند  
  مثال محتلم پندار عزلش تو هم بر فاعل و مفعول می‌خند  
  یکی در خواب حاصل کرد ملکی برو بر حاصل و محصول می‌خند  
  سالی گفت کوری پیش کری دلا بر سائل و مسول می‌خند  
  وگر گوید فروشستم فلان را هلا بر غاسل و مغسول می‌خند  
  چو نقدت دست داد از نقل بس کن خمش بر ناقل و منقول می‌خند