دیوان شمس/بگو ای تازه رو، کم کن ملولی
ظاهر
بگو ای تازه رو، کم کن ملولی | که تو رو تازه از اصل اصولی | |||||
خیالی گول گیری گر بیاید | چنین داند که تو مغرور و گولی | |||||
به زخم سیلیش از دل برون کن | که تا عبرت بگیرد هر فصولی | |||||
خیال بد رسول دیو باشد | تو او را توبهی ده از رسولی | |||||
خیالی در تو آویزد، بیفتی | ترا وهمی پژولاند، پژولی | |||||
خیالی هست چون خورشید روشن | خیالی چون شب تاریک لولی | |||||
اگر مردانه گوش او بمالی | ترا کافر کند وهم حلولی | |||||
برای تو مهان در انتظارند | سبکتر رو، چرا در مول مولی؟ | |||||
خیالات اتتکم کالخیول | فدسوها ثقاتی! فیالسقول | |||||
خیالات مضلات کذاب | لحاها الله ربی بالافول | |||||
فطوبی للذی یعلو علاه | و یقطع عرقها قبلالحصول | |||||
الهی قدیمی علی | صفیالقلب من غشالغلول | |||||
علیالله بیان ما نظمنا | مفاعیلن مفاعیلن فعولی |