دیوان شمس/بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما
ظاهر
بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما | زیرا نمیدانی شدن همرنگ ما همرنگ ما | |||||
از حملههای جند او وز زخمهای تند او | سالم نماند یک رگت بر چنگ ما بر چنگ ما | |||||
اول شرابی درکشی سرمست گردی از خوشی | بیخود شوی آنگه کنی آهنگ ما آهنگ ما | |||||
زین باده میخواهی برو اول تنک چون شیشه شو | چون شیشه گشتی برشکن بر سنگ ما بر سنگ ما | |||||
هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورد | از دل فراخیها برد دلتنگ ما دلتنگ ما | |||||
بس جرهها در جو زند بس بربط شش تو زند | بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما | |||||
ماده است مریخ زمن این جا در این خنجر زدن | با مقنعه کی تان شدن در جنگ ما در جنگ ما | |||||
گر تیغ خواهی تو ز خور از بدر برسازی سپر | گر قیصری اندرگذر از زنگ ما از زنگ ما | |||||
اسحاق شو در نحر ما خاموش شو در بحر ما | تا نشکند کشتی تو در گنگ ما در گنگ ما |