دیوان شمس/به یارکان صفا جز می صفا مدهید
ظاهر
به یارکان صفا جز می صفا مدهید | چو میدهید بدیشان جدا جدا مدهید | |||||
در این چنین قدح آمیختن حرام بود | به عاشقان خدا جز می خدا مدهید | |||||
برهنگان ره از آفتاب جامه کنید | برهنگان ره عشق را قبا مدهید | |||||
چو هیچ باد صبایی به گردشان نرسد | به جانشان خبر از وعده صبا مدهید | |||||
به بوی وصل اگر عاشقی قرار گرفت | بهانه را نپذیرم بهانهها مدهید | |||||
شراب حاضر و معشوق مست و من عاشق | مرا قرار نباشد به بو مرا مدهید | |||||
شراب آتش و ما زادهایم از آتش | اگر حریف شناسید جز به ما مدهید | |||||
برای زخم چنین غازیان بود مرهم | کسی که درد ندارد بدو دوا مدهید | |||||
چو تاج مفخر تبریز شمس دین آمد | لقای هر دو جهان جز بدان لقا مدهید |