دیوان شمس/به گوش من برسانید هجر تلخ پیام
ظاهر
به گوش من برسانید هجر تلخ پیام | که خواب شیرین بر عاشقان شدهست حرام | |||||
بکرد بر خور و بر خواب چارتکبیری | هر آن کسی که بر او کرد عشق نیم سلام | |||||
به من نگر که بدیدم هزار آزادی | چو عشق را دل و جانم کنیزک است و غلام | |||||
عظیم نور قدیم است عشق پیش خواص | اگر چه صورت و شهوت بود به پیش عوام | |||||
دلم چو زخم نیابد رود که توبه کند | مخند بر من و بر خود کدام توبه کدام | |||||
زهی گناه که کفر است توبه کردن از او | نه پس طریق گریز و نه پیش جای مقام | |||||
به چار مذهب خونش حلال و ریختنی | از آنک عشق نریزد به غیر خون کرام | |||||
بکش مرا که چو کشتی به عشق زنده شدم | خموش کردم و مردم تمام گشت کلام |