دیوان شمس/به پیش باد تو ما همچو گردیم
ظاهر
به پیش باد تو ما همچو گردیم | بدان سو که تو گردی چون نگردیم | |||||
ز نور نوبهارت سبز و گرمیم | ز تأثیر خزانت سرد و زردیم | |||||
ز عکس حلم تو تسلیم باشیم | ز عکس خشم تو اندر نبردیم | |||||
عدم را برگماری جمله هیچیم | کرم را برفزایی جمله مردیم | |||||
عدم را و کرم را چون شکستی | جهان را و نهان را درنوردیم | |||||
چو دیدیم آنچ از عالم فزون است | دو عالم را شکستیم و بخوردیم | |||||
به چشم عاشقان جان و جهانیم | به چشم فاسقان مرگیم و دردیم | |||||
زمستان و تموز از ما جدا شد | نه گرمیم ای حریفان و نه سردیم | |||||
زمستان و تموز احوال جسم است | نه جسمیم این زمان ما روح فردیم | |||||
چو نطع عشق خود ما را نمودی | به مهره مهر تو کاستاد نردیم | |||||
چو گفتی بس بود خاموش کردیم | اگر چه بلبل گلزار و وردیم |