دیوان شمس/به میان دل خیال مه دلگشا درآمد
ظاهر
به میان دل خیال مه دلگشا درآمد | چو نه راه بود و نی در عجب از کجا درآمد | |||||
بت و بت پرست و ممن همه در سجود رفتند | چو بدان جمال و خوبی بت خوش لقا درآمد | |||||
دل آهنم چو آتش چه خواست در منارش | نه که آینه شود خوش چو در او صفا درآمد | |||||
به چه نوع شکر گویم که شکرستان شکرم | ز در جفا برون شد ز در وفا درآمد | |||||
همه جورها وفا شد همه تیرگی صفا شد | صفت بشر فنا شد صفت خدا درآمد | |||||
همه نقشها برون شد همه بحر آبگون شد | همه کبریا برون شد همه کبریا درآمد | |||||
همه خانهها که آمد در آن به سوی دریا | چو فزود موج دریا همه خانهها درآمد | |||||
همه خانهها یکی شد دو مبین به آب بنگر | که جدا نیند اگر چه که جدا جدا درآمد | |||||
همه کوزهها بیارید همه خنبها بشویید | که رسید آب حیوان و چنین سقا درآمد |