دیوان شمس/برخیز و صبوح را برانگیز
ظاهر
برخیز و صبوح را برانگیز | جان بخش زمانه را و مستیز | |||||
آمیخته باش با حریفان | با آب شراب را میامیز | |||||
یاد تو شراب و یاد ما آب | ما چون سرخر تو همچو پالیز | |||||
ای غم اجلت در این قنینهست | گر مردنت آرزوست مگریز | |||||
مرگ نفس است در تجلی | مرگ جعلست در عبربیز | |||||
مجلس چمنیست و گل شکفته | ای ساقی همچو سرو برخیز | |||||
این جام مشعشع آنگهی شرم | ساقی چو تویی خطاست پرهیز | |||||
ما را چو رخ خوشت برافروز | غم را چو عدوی خود درآویز | |||||
هشتیم غزل که نوبت توست | مردانه درآ و چست و سرتیز |