دیوان شمس/بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی)
  بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی نه در او رنج خماری نه در او خوف جدایی  
  چو دهان نیست مکانش همه اجزاش دهانش ز زمین نیست نباتش که سمایی است سمایی  
  ببرد بو خبر آن کس که بود جان مقدس نبود مرده که کرکس کندش مرده ربایی  
  به دل طور درآید ز حجر نور برآید چو شود موسی عمران ارنی گو به سقایی  
  می لعل رمضانی ز قدح‌های نهانی که به هر جات بگیرد تو ندانی که کجایی  
  رمضان خسته خود را و دهان بسته خود را تو مپندار کز آن می نکند روح فزایی