دیوان شمس/بده آن باده به ما باده به ما اولیتر
ظاهر
بده آن باده به ما باده به ما اولیتر | هر چه خواهی بکنی لیک وفا اولیتر | |||||
سر مردان چه کند خوبتر از سجده تو | مسجد عیسی ز جان سقف سما اولیتر | |||||
یک فسون خوان صنما در دل مجنون بردم | غنجهای چو صبی را نه صبا اولیتر | |||||
عقل را قبله کند آنک جمال تو ندید | در کف کور ز قندیل عطا اولیتر | |||||
تو عطا می ده و از چرخ ندا میآید | که ز دریا و ز خورشید عطا اولیتر | |||||
لطفها کردهای امروز دو تا کن آن را | چونک در چنگ نیایی تو دوتا اولیتر | |||||
چونک خورشید برآید بگریزد سرما | هر کی سردست از او پشت و قفا اولیتر | |||||
تا بدیدم چمنت ز آب و گیا ببریدم | آن ستورست که در آب و گیا اولیتر | |||||
سادگی را ببرد گر چه سخن نقش خوشست | بر رخ آینه از نقش صفا اولیتر | |||||
صورت کون تویی آینه کون تویی | داد آینه به تصویر بقا اولیتر | |||||
خمش این طبل مزن تیغ بزن وقت غزاست | طبل اگر پشت سپاهست غزا اولیتر |