دیوان شمس/بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست)
  بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست که بنده قد و ابروی تست هر کژ و راست  
  فتد به پای تو دولت نهد به پیش تو سر که آدمی و پری در ره تو بی‌سر و پاست  
  پریر جان من از عشق سوی گلشن رفت تو را ندید به گلشن دمی نشست و نخاست  
  برون دوید ز گلشن چو آب سجده کنان که جویبار سعادت که اصل جاست کجاست  
  چو اهل دل ز دلم قصه تو بشنیدند ز جمله نعره برآمد که مست دلبر ماست  
  پس آدمی و پری جمع گشت بر من و گفت بده ز شرق نشان‌ها که این دمت چو صباست  
  جفات نیز شکروار چاشنی دارد زهی جفا که در او صد هزار گنج وفاست  
  قفا بداد و سفر کرد شمس تبریزی بگو مرا تو که خورشید را چه رو و قفاست