دیوان شمس/باز شد در عاشقی بابی دگر
ظاهر
باز شد در عاشقی بابی دگر | بر جمال یوسفی تابی دگر | |||||
مژده بیداران راه عشق را | آنک دیدم دوش من خوابی دگر | |||||
ساخته شد از برای طالبان | غیر این اسباب اسبابی دگر | |||||
ابرها گر مینبارد نقد شد | از برای زندگی آبی دگر | |||||
یارکان سرکش شدند و حق بداد | غیر این اصحاب اصحابی دگر | |||||
سبزه زار عشق را معمور کرد | عاشقان را دشت و دولابی دگر | |||||
وین جگرهایی که بد پرزخم عشق | شد درآویزان به قلابی دگر | |||||
عشق اگر بدنام گردد غم مخور | عشق دارد نام و القابی دگر | |||||
کفشگر گر خشم گیرد چاره شد | صوفیان را نعل و قبقابی دگر | |||||
گر نداند حرف صوفی دان که هست | دردهای عشق را بابی دگر | |||||
از هوای شمس دین آموختم | جانب تبریز آدابی دگر |