دیوان شمس/باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا
ظاهر
باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا | باز گل لعل پوش میبدراند قبا | |||||
بازرسیدند شاد زان سوی عالم چو باد | مست و خرامان و خوش سبزقبایان ما | |||||
سرو علمدار رفت سوخت خزان را به تفت | وز سر که رخ نمود لاله شیرین لقا | |||||
سنبله با یاسمین گفت سلام علیک | گفت علیک السلام در چمن آی ای فتا | |||||
یافته معروفیی هر طرفی صوفیی | دست زنان چون چنار رقص کنان چون صبا | |||||
غنچه چو مستوریان کرده رخ خود نهان | باد کشد چادرش کای سره رو برگشا | |||||
یار در این کوی ما آب در این جوی ما | زینت نیلوفری تشنه و زردی چرا | |||||
رفت دی روترش کشته شد آن عیش کش | عمر تو بادا دراز ای سمن تیزپا | |||||
نرگس در ماجرا چشمک زد سبزه را | سبزه سخن فهم کرد گفت که فرمان تو را | |||||
گفت قرنفل به بید من ز تو دارم امید | گفت عزبخانهام خلوت توست الصلا | |||||
سیب بگفت ای ترنج از چه تو رنجیدهای | گفت من از چشم بد مینشوم خودنما | |||||
فاخته با کو و کو آمد کان یار کو | کردش اشارت به گل بلبل شیرین نوا | |||||
غیر بهار جهان هست بهاری نهان | ماه رخ و خوش دهان باده بده ساقیا | |||||
یا قمرا طالعا فی الظلمات الدجی | نور مصابیحه یغلب شمس الضحی | |||||
چند سخن ماند لیک بیگه و دیرست نیک | هر چه به شب فوت شد آرم فردا قضا |