دیوان شمس/بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم
ظاهر
بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم | وز غربت اجسام بالله رسیدیم | |||||
با اسب بدان شاه کسی چون نرسیدهست | ما اسب بدادیم و بدان شاه رسیدیم | |||||
چون ابر بسی اشک در این خاک فشاندیم | وز ابر گذشتیم و بدان ماه رسیدیم | |||||
ای طبل زنان نوبت ما گشت بکوبید | وی ترک برون آ که به خرگاه رسیدیم | |||||
یک چند چو یوسف به بن چاه نشستیم | زان سر رسن آمد به سر چاه رسیدیم | |||||
ما چند صنم پیش محمد بشکستیم | تا در صنم دلبر دلخواه رسیدیم | |||||
نزدیکتر آیید که از دور رسیدیم | و احوال بپرسید که از راه رسیدیم |