دیوان شمس/ای که تو از عالم ما میروی
ظاهر
ای که تو از عالم ما میروی | خوش ز زمین سوی سما میروی | |||||
ای قفص اشکسته و جسته ز بند | پر بگشادی به کجا میروی؟ | |||||
سر ز کفن بر زن و ما را بگو | که: « ز وطن خویش چرا میروی؟ » | |||||
نی غلطم، عاریه بود این وطن | سوی وطنگاه بقا میروی | |||||
چون ز قضا دعوت و فرمان رسید | در پی سرهنگ قضا میروی | |||||
یا که ز جنات نسیمی رسید | در پی رضوان رضا میروی | |||||
یا ز تجلی جلال قدیم | مضطرب و بیسر و پا میروی | |||||
یا ز شعاعات جمال خدا | مست ملاقات لقا میروی | |||||
یا ز بن خم جهان همچو درد | صاف شدی سوی علا میروی | |||||
یا به صفاتی که خموشان کنند | خامش و مخفی و خفا میروی |