دیوان شمس/ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی
ظاهر
ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی | تشنه دلان خود را کردید بس سقایی | |||||
جان تشنه ابد شد وین تشنگی ز حد شد | یا ضربت جدایی یا شربت عطایی | |||||
ای زهره مزین زین هر دو یک نوا زن | یا پرده رهاوی یا پرده رهایی | |||||
گر چنگ کژ نوازی در چنگ غم گدازی | خوش زن نوا اگر نی مردی ز بینوایی | |||||
بی زخمه هیچ چنگی آب و نوا ندارد | میکش تو زخمه زخمه گر چنگ بوالوفایی | |||||
گر بگسلند تارت گیرند بر کنارت | پیوند نو دهندت چندین دژم چرایی | |||||
تو خود عزیز یاری پیوسته در کناری | در بزم شهریاری بیرون ز جان و جایی | |||||
خامش که سخت مستم بربند هر دو دستم | ور نه قدح شکستم گر لحظهای بپایی | |||||
من پیر منبلانم بر خویش زخم رانم | من مصلحت ندانم با ما تو برنیایی | |||||
هم پاره پاره باشم هم خصم چاره باشم | هم سنگ خاره باشم در صبر و بینوایی | |||||
از بس که تند و عاقم در دوزخ فراقم | دوزخ ز احتراقم گیرد گریزپایی | |||||
چون دید شور ما را عطار آشکارا | بشکست طبلها را در بزم کبریایی | |||||
تبریز چون برفتم با شمس دین بگفتم | بی حرف صد مقالت در وحدت خدایی |