دیوان شمس/ای وصل تو اصل شادمانی
ظاهر
ای وصل تو اصل شادمانی | کان صورتهاست وین معانی | |||||
یک لحظه مبر ز بنده که نیست | بی آب سفینه را روانی | |||||
من مصحف باطلم ولیکن | تصحیح شوم چو تو بخوانی | |||||
یک یوسف بیکس است و صد گرگ | اما برهد چو تو شبانی | |||||
هر بار بپرسیم که چونی | با اشکم و روی زعفرانی | |||||
این هر دو نشان برای عام است | پیشت چه نشان چه بینشانی | |||||
ناگفته حدیث بشنوی تو | ننوشته قباله را بخوانی | |||||
بی خواب تو واقعه نمایی | بی آب سفینهها برانی | |||||
خاموش ثنا و لابه کم کن | کز غیب رسید لن ترانی |