دیوان شمس/ای مهی کاندر نکویی از صفت افزودهای
ظاهر
ای مهی کاندر نکویی از صفت افزودهای | تا بسی درهای دولت بر فلک بگشودهای | |||||
ای بسا کوه احد کز راه دل برکندهای | ای بسا وصف احد کاندر نظر بنمودهای | |||||
جانها زنبوروار از عشق تو پران شده | تا دهان خاکیان را زان عسل آلودهای | |||||
ای سبک عقلی که از خویشش گرانی دادهای | وی گران جانی که سوی خویشتن بربودهای | |||||
شاد با گوش مقیم اندر مقالات الست | چون ز بیچشمان مقالات خطا بشنودهای | |||||
در رخ پرزهر دونان کمترک خندیدهای | هر خسی را از ضرورت در جهان بستودهای | |||||
فارغی از چرب و شیرین در حلاوتهای خود | چرب و شیرین باش از خود ز آنک خوش پالودهای | |||||
ای همه دعویت معنی ای ز معنی بیشتر | ای دو صد چندانک دعوی کردهای بنمودهای | |||||
ای که میجویی مثال شمس تبریزی تو هم | روزگاری میبری و اندر غم بیهودهای |