دیوان شمس/ای طربناکان ز مطرب التماس میکنید
ظاهر
ای طربناکان ز مطرب التماس میکنید | سوی عشرتها روید و میل بانگ نی کنید | |||||
شهسوار اسب شادیها شوید ای مقبلان | اسب غم را در قدمهای طربها پی کنید | |||||
زان می صافی ز خم وحدتش ای باخودان | عقل و هوش و عاقبت بینی همه لاشیء کنید | |||||
نوبهاری هست با صد رنگ گلزار و چمن | ترک سرد و خشک و ادباری ماه دی کنید | |||||
کشتگان خواهید دیدن سربریده جوق جوق | ایها العشاق مرتدید اگر هی هی کنید | |||||
سوی چینست آن بت چینی که طالب گشتهاید | این چه عقلست این که هر دم قصد راه ری کنید | |||||
در خرابات بقا اندر سماع گوش جان | ترک تکرار حروف ابجد و حطی کنید | |||||
از شراب صرف باقی کاسه سر پر کنید | فرش عقل و عاقلی از بهر لله طی کنید | |||||
از صفات باخودی بیرون شوید ای عاشقان | خویشتن را محو دیدار جمال حی کنید | |||||
با شه تبریز شمس الدین خداوند شهان | جان فدا دارید و تن قربان ز بهر وی کنید |