دیوان شمس/ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من
ظاهر
ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من | جور مکن که بشنود شاد شود حسود من | |||||
بیش مکن تو دود را شاد مکن حسود را | وه که چه شاد می شود از تلف وجود من | |||||
تلخ مکن امید من ای شکر سپید من | تا ندرم ز دست تو پیرهن کبود من | |||||
دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی | باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من | |||||
خواب شبم ربودهای مونس من تو بودهای | درد توام نمودهای غیر تو نیست سود من | |||||
جان من و جهان من زهره آسمان من | آتش تو نشان من در دل همچو عود من | |||||
جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم | هیچ نبود در میان گفت من و شنود من |