دیوان شمس/ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان
ظاهر
ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان | ماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمان | |||||
ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب | عاشقان را صبر نبود در فراق دلستان | |||||
جان ماهی آب باشد صبر بیجان چون بود | چونک بیجان صبر نبود چون بود بیجان جان | |||||
هر دو عالم بیجمالت مر مرا زندان بود | آب حیوان در فراقت گر خورم دارد زیان | |||||
این نگارستان عالم پرنشان و نقش توست | لیک جای تو نگیرد کو نشان کو بینشان | |||||
قطره خون دلم را چون جهانی کردهای | تا ز حیرانی ندانم قطرهای را از جهان | |||||
بر دهان من به دست خویش بنهادی قدح | تا ز سرمستی ندانم من قدح را از دهان | |||||
من کی باشم از زمین تا آسمان مستان پرند | کز شراب تو ندانند از زمین تا آسمان | |||||
صد شبان چون من سپرده گوسفند خود به گرگ | گوسفندان را چه کردی با کی گویم کو شبان | |||||
در بیان آرم نیایی ور نهان دارم بتر | درنگنجی از بزرگی در جهان و در نهان | |||||
گر نهان را می شناسم از جهان در عاشقی | ممن عشقم مخوان و کافرم خوان ای فلان |