دیوان شمس/ای در غم تو به سوز و یارب
ظاهر
ای در غم تو به سوز و یارب | بگریسته آسمان همه شب | |||||
گر چرخ بگرید و بخندد | آن جذبه خاک باشد اغلب | |||||
از بس که بریخت اشک بر خاک | شد خاک ز اشک او مطیب | |||||
از گریه آسمان درآمد | صد باغ به خنده مذهب | |||||
من بودم و چرخ دوش گریان | او را و مرا یکیست مذهب | |||||
از گریه آسمان چه روید | گلها و بنفشه مرطب | |||||
وز گریه عاشقان چه روید | صد مهر درون آن شکرلب | |||||
آن چشم به گریه میفشارد | تا بفشارد نگار غبغب | |||||
این گریه ابر و خنده خاک | از بهر من و تو شد مرکب | |||||
وین گریه ما و خنده ما | از بهر نتیجه شد مرتب | |||||
خاموش کن و نظاره میکن | اندر طلب جهان و مطلب |