دیوان شمس/ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر
ظاهر
ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر | پسته لعل برگشا تا نشود گران شکر | |||||
ساقی روح چون تویی کشتی نوح چون تویی | تا که تهیست ساغرم خون چه پرست این جگر | |||||
طعنه زند مرا ز کین رو صنمی دگر گزین | در دو جهان یکی بگو کو صنمی کجا دگر | |||||
آن قلمی که نقش کرد چونک بدید نقش تو | گفت کههای گم شدم این ملکست یا بشر | |||||
جان و جهان چرا چنین عیب و ملامتم کنی | در دل من درآ ببین هر نفسی یکی حشر | |||||
عشق بگوید الصلا مایده دو صد بلا | خشک لبی و چشم تر مایده بین ز خشک و تر | |||||
چونک چشیدی این دو را جلوه شود بتی تو را | شهره یکی ستارهای بنده او دو صد قمر | |||||
فاش بگو که شمس دین خاصبک و شه یقین | در تبریز همچو دین اوست نهان و مشتهر |