دیوان شمس/ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید
ظاهر
ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید | در خانه خیالت شاید که غم درآید | |||||
ای آنک هر وجودی ز آغاز از تو خیزد | شاید که با وجودت در ما عدم درآید | |||||
ای غم تو جمع میشو کاینک سپاه شادی | تا کیقباد شادان با صد علم درآید | |||||
ای دل مباش غمگین کاینک ز شاه شیرین | آن چنگ پرنوای خالی شکم درآید | |||||
آن ساقی الهی آید ز بزم شاهی | وان مطرب معانی اکنون به دم درآید | |||||
ای غم چه خیره رویی آخر مرا نگویی | اندر درم درافتی چون او درم درآید | |||||
آخر شوم مسلم از آتش تو ای غم | زان کس که جان فزایی او را سلم درآید |