دیوان شمس/ایا گم گشتگان راه و بیراه
ظاهر
ایا گم گشتگان راه و بیراه | شما را باز میخواند شهنشاه | |||||
همیگوید شهنشه کان مایید | صلا ای شهره سرهنگان به درگاه | |||||
به درگاه خدای حی قیوم | دعا کردن نکو باشد سحرگاه | |||||
بپیوندید پیوند قدیمی | چو هی چفسیده بر دامان الله | |||||
چو یوسف با عزیز مصر باشید | برون آیید از زندان و از چاه | |||||
دلا بیگاه شد بازآ به خانه | که ترک آید شبانگه سوی خرگاه | |||||
صلا اکنون میان بستهست ساقی | صلا کز مهر سرمست است دلخواه | |||||
به مقناطیس آید آخر آهن | به سوی کهربا آید یقین کاه | |||||
کنون درهای گردون برگشادند | که عاجز شد فلک از ناله و آه | |||||
بیا سجده کنان چون سایهای دوست | که بر منبر برآمد امشب آن ماه | |||||
مثال صورتی پوشیده گر چه | منزه بود از امثال و اشباه | |||||
چو گنج جان به کنج خانه آمد | به گردش میتنیدم همچو جولاه | |||||
خمش کن تا که قلماشیت گویم | ولکن لا تطالبنی بمعناه | |||||
ولیک آن به که آن هم شیر گوید | کجا اشکار شیر و صید روباه |