دیوان شمس/اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود
ظاهر
اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود | میان این دل و آن یار می فروش چه بود | |||||
فدیت سیدنا انه یری و یجود | الی البقاء یبلغ من الفناء یذود | |||||
اگر به چشم بدیدی جمال ماهم دوش | مرا بگو که در آن حلقههای گوش چه بود | |||||
معاد کل شرود طغی و منه نی | مثال ظلک ان طال هو الیک یعود | |||||
وگر تو با من هم خرقهای و همرازی | بگو که صورت آن شیخ خرقه پوش چه بود | |||||
بامر حافظ الله المکان یعی | بمس عاطفه الله الزمان ولود | |||||
اگر فقیری و ناگفته راز میشنوی | بگو اشارت آن ناطق خموش چه بود | |||||
ایا فاد فذب فی لظی محبته | ایا حیاه فدومی فقد اتاک خلود | |||||
وگر نخفتی و از حال دوش آگاهی | بگو که نیم شب آن نعره و خروش چه بود | |||||
ترید جبر جبیر الفاد فانکسرن | ترید نحله تاج فلا تنی به سجود | |||||
از آنچ جامه و تن پاره پاره میکردیم | بیار پارگکی تا که رنگ و بوش چه بود | |||||
برغم انفک لا تنکسر کما الحیوان | به نصف وجهک لا تسجدن شبیه یهود | |||||
وگر چو یونس رستی ز حبس ماهی و بحر | بگو که معنی آن بحر و موج و جوش چه بود | |||||
یقول لیت حبیبی یحبنی کرما | الیس حبک تأثیر حب ود ودود | |||||
وگر شناختهای کاصل انس و جان ز کجاست | یکیست اصل پس این وحشت وحوش چه بود | |||||
ایا نضاره عیشی بما تهیجنی | متی تقر عیونی و صاحبی مفقود | |||||
وگر بدیدی جانی که پشت و رویش نیست | گه تصور عشاق پشت و روش چه بود | |||||
لن سکرت بما قد سقیتنی یا دهر | اکون مثلک لدا لربه لکنود | |||||
وگر ز عشق تو سردفتر غرض ماییم | هزار دفتر و پیغام و گفت و گوش چه بود |