پرش به محتوا

دیوان شمس/اگر او ماه منستی شب من روز شدستی

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(اگر او ماه منستی شب من روز شدستی)
  اگر او ماه منستی شب من روز شدستی اگر او همرهمستی همه را راه زدستی  
  وگر او چهره مستی به سر دست بخستی ز کجا عقل بجستی ز کجا نیک و بدستی  
  وگر او در صمدیت بنمودی احدیت به خدا کوه احد هم خوش و مست احدستی  
  و اگر باغ نه مستی که در او میوه برستی ز کجا میوه تازه به درون سبدستی  
  سبد گفت رها کن سوی آن باغ نهان شو اگر این گفت نبودی نه مدد بر مددستی