دیوان شمس/امشب از چشم و مغز خواب گریخت
ظاهر
امشب از چشم و مغز خواب گریخت | دید دل را چنین خراب گریخت | |||||
خواب دل را خراب دید و یباب | بی نمک بود از این کباب گریخت | |||||
خواب مسکین به زیر پنجه عشق | زخمها خورد وز اضطراب گریخت | |||||
عشق همچون نهنگ لب بگشاد | خواب چون ماهی اندر آب گریخت | |||||
خواب چون دید خصم بیزنهار | مول مولی بزد شتاب گریخت | |||||
ماه ما شب برآمد و این خواب | همچو سایه ز آفتاب گریخت | |||||
خواب چون دید دولت بیدار | همچو گنجشک از عقاب گریخت | |||||
شکرلله همای بازآمد | چونک باز آمد این غراب گریخت | |||||
عشق از خواب یک سالی کرد | چون فروماند از جواب گریخت | |||||
خواب میبست شش جهت را در | چون خدا کرد فتح باب گریخت | |||||
شمس تبریز از خیالت خواب | چون خطاییست کز صواب گریخت |