دیوان شمس/امروز جنون نو رسیده‌ست

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(امروز جنون نو رسیده‌ست)
  امروز جنون نو رسیده‌ست زنجیر هزار دل کشیده‌ست  
  امروز ز کندهای ابلوج پهلوی جوال‌ها دریده‌ست  
  باز آن بدوی به هجده‌ای قلب آن یوسف حسن را خریده‌ست  
  جان‌ها همه شب به عز و اقبال در نرگس و یاسمن چریده‌ست  
  تا لاجرم از بگاه هر جان چالاک و لطیف و برجهیده‌ست  
  امروز بنفشه زار و لاله از سنگ و کلوخ بردمیده‌ست  
  بشکفت درخت در زمستان در بهمن میوه‌ها پزیده‌ست  
  گویی که خدای عالمی نو در عالم کهنه آفریده‌ست  
  ای عارف عاشق این غزل گو کت عشق ز عاشقان گزیده‌ست  
  بر چهره چون زر تو گازیست آن سیمبرت مگر گزیده‌ست  
  شاید که نوازد آن دلی را کاندر غم او بسی طپیده‌ست  
  خاموش و تفرج چمن کن کامروز نیابت دو دیده‌ست