دیوان شمس/از سقاهم ربهم بین جمله ابرار مست
ظاهر
از سقاهم ربهم بین جمله ابرار مست | وز جمال لایزالی هفت و پنج و چار مست | |||||
این قیامت بین که گویی آشکارا شد ز غیب | خم و کوزه حوض کوثر از می جبار مست | |||||
تن چو سایه بر زمین و جان پاک عاشقان | در بهشت عشق تجری تحتها الانهار مست | |||||
چون فزون گردد تجلی از جمال حق ببین | ذره ذره هر دو عالم گشته موسی وار مست | |||||
از تقاضاهای مستان وز جواب لن تران | در شفاعت مو به موی احمد مختار مست | |||||
او سر است و ما چو دستار اندر او پیچیدهایم | از شراب آن سری گردد سر و دستار مست | |||||
یوسف مصری فروکن سر به مصر اندرنگر | شهر پرآشوب بین و جمله بازار مست | |||||
گر بگویم ای برادر خیره مانی زین عجب | عرش و کرسی آسمانها این همه کردار مست | |||||
شمس تبریزی برآمد در دلم بزمی نهاد | از شراب عشق گشتست این در و دیوار مست |