دیوان شمس/آن کز دهن تو رنگ دارد
ظاهر
آن کز دهن تو رنگ دارد | انصاف که رزق تنگ دارد | |||||
وان کس که جدل ببست با تو | با عمر عزیز جنگ دارد | |||||
ماهی که بیافت آب حیوان | بر خشک چرا درنگ دارد | |||||
در آینه عکس قیصر روم | گر نیست بدانک زنگ دارد | |||||
در قدس دلت چو خوک دیدی | ملک قدست فرنگ دارد | |||||
ما را باری نگار خوش قول | اندر بر خود چو چنگ دارد | |||||
زان زخمه او همیشه این چنگ | پس تن تن و بس ترنگ دارد | |||||
هر ذره که پای کوفت با ما | از مشرق چرخ ننگ دارد | |||||
هر جان که در این روش بلنگد | جان تو که عذر لنگ دارد | |||||
زیرا کاین بحر بس کریمست | آن نیست که او نهنگ دارد | |||||
سگ طبع کسی که با چنین شیر | او سرکشی پلنگ دارد | |||||
سنگین جانی که با چنین لعل | سودای کلوخ و سنگ دارد | |||||
خامش کن و جاه گفت کم جوی | کاین جاه مزاج بنگ دارد |