دیوان شمس/آن عشق که از پاکی از روح حشم دارد
ظاهر
آن عشق که از پاکی از روح حشم دارد | بشنو که چه میگوید بنگر که چه دم دارد | |||||
گر جسم تنک دارد جان تو سبک دارد | هر چند که صد لشکر در کتم عدم دارد | |||||
گر ماندهای در گل روی آر به صاحب دل | کو ملک ابد بخشد کو تاج قدم دارد | |||||
ای دل که جهان دیدی بسیار بگردیدی | بنمای که را دیدی کز عشق رقم دارد | |||||
ای مرکب خود کشته وی گرد جهان گشته | بازآی به خورشیدی کز سینه کرم دارد | |||||
آن سینه و چون سینه صیقل ده آیینه | آن سینه که اندر خود صد باغ ارم دارد | |||||
این عشق همیگوید کان کس که مرا جوید | شرطیست که همچون زر در کوره قدم دارد | |||||
من سیمتنی خواهم من همچو منی خواهم | بیزارم از آن زشتی کو سیم و درم دارد | |||||
القاب صلاح الدین بر لوح چو پیدا شد | انصاف بسی منت بر لوح و قلم دارد |