دیوان شمس/آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی)
  آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی زان سر رسد به بی‌سر و باسر اشارتی  
  زان رنگ اشارتی که به روز الست بود کمد به جان ممن و کافر اشارتی  
  زیرا که قهر و لطف کز آن بحر دررسید بر سنگ اشارتی است و به گوهر اشارتی  
  بر سنگ اشارتی است که بر حال خویش باش بر گوهر است هر دم دیگر اشارتی  
  بر سنگ کرده نقشی و آن نقش بند او است هر لحظه سوی نقش ز آزر اشارتی  
  چون در گهر رسید اشارت گداخت او احسنت آفرین چه منور اشارتی  
  بعد از گداز کرد گهر صد هزار جوش چون می‌رسید از تف آذر اشارتی  
  جوشید و بحر گشت و جهان در جهان گرفت چون آمدش ز ایزد اکبر اشارتی  
  ما را اشارتی است ز تبریز و شمس دین چون تشنه را ز چشمه کوثر اشارتی