دیوان شمس/آنچ گل سرخ قبا میکند
ظاهر
آنچ گل سرخ قبا میکند | دانم من کان ز کجا میکند | |||||
بید پیاده که کشیدست صف | آنچ گذشتست قضا میکند | |||||
سوسن با تیغ و سمن با سپر | هر یک تکبیر غزا میکند | |||||
بلبل مسکین که چهها میکشد | آه از آن گل که چهها میکند | |||||
گوید هر یک ز عروسان باغ | کان گل اشارت سوی ما میکند | |||||
گوید بلبل که گل آن شیوهها | بهر من بیسر و پا میکند | |||||
دست برآورده به زاری چنار | با تو بگویم چه دعا میکند | |||||
بر سر غنچه کی کله مینهد | پشت بنفشه کی دوتا میکند | |||||
گر چه خزان کرد جفاها بسی | بین که بهاران چه وفا میکند | |||||
فصل خزان آنچ به تاراج برد | فصل بهار آمد ادا میکند | |||||
ذکر گل و بلبل و خوبان باغ | جمله بهانهست چرا میکند | |||||
غیرت عشق است وگر نه زبان | شرح عنایات خدا میکند | |||||
مفخر تبریز و جهان شمس دین | باز مراعات شما میکند |