دیوان شمس/آمدم من بیدل و جان ای پسر
ظاهر
آمدم من بیدل و جان ای پسر | رنگ من بین نقش برخوان ای پسر | |||||
نی غلط من نامدم تو آمدی | در وجود بنده پنهان ای پسر | |||||
همچو زر یک لحظه در آتش بخند | تا ببینی بخت خندان ای پسر | |||||
در خرابات دلم اندیشههاست | در هم افتاده چو مستان ای پسر | |||||
پای دار و شور مستان گوش دار | در شکست و جست دربان ای پسر | |||||
آمدم و آوردمت آیینهای | روی بین و رو مگردان ای پسر | |||||
کفر من آیینه ایمان توست | بنگر اندر کفر ایمان ای پسر | |||||
میزنم من نعرهها در خامشی | آمدم خاموش گویان ای پسر |