دیوان سلمان ساوجی/قطعهها/که خاک پای تو را چاکرست آب حیات
ظاهر
جهان جود و مروت سپهر فضل و کرم
که خاک پای تو را چاکرست آب حیات
ز حزم و عزم تو آن لاف میزنیم دایم
که چون فلک به مسیری و چون زمین به ثبات
به هر زمین که گذشتی ز ابر احسانت
برآمدست سخا و کرم به جای نبات
بزرگوارا از طلعت همایونت
بر ارغنون نشاطم بلند گشت اصوات
ز قول طایف بغداد و مصر میخواهم
از آنکه دست تو چون دجله است و نیل و فرات
چو میزند دل من لاف یکتایی
سزد گرم به تو باشد توقع سوغات
فرس همی ران در عرصه امید به کام
که گشت در عری عرصه دشمنت شهمات