دیوان سلمان ساوجی/رباعیات/چون حال دل من ز غمت گشت تباه

از ویکی‌نبشته

چون حال دل من ز غمت گشت تباه

آویخت در آن زلف دل آشوب سیاه

ز آنسان که در آتش سقر اهل گناه

آرند به مار و کژدم از عجز پناه