دیوان سلمان ساوجی/رباعیات/قسمم همه درد است و دوا چیزی نیست

از ویکی‌نبشته

قسمم همه درد است و دوا چیزی نیست

در سینه به جز رنج و عنا چیزی نیست

درد است گرفته سر و دستم در دست

دردا که به جز درد مرا چیزی نیست