دیوان سلمان ساوجی/رباعیات/درد آمد و گرد من ز هر سو بنشست

از ویکی‌نبشته
پرش به ناوبری پرش به جستجو

درد آمد و گرد من ز هر سو بنشست

گه بر سرو چشم و گاه بر رو بنشست

چون دولت کار او به پایان برسید

آمد به ادب به هر دو زانو بنشست