دیوان سلمان ساوجی/رباعیات/آتش ز دهان شمع دیشب می‌جست

از ویکی‌نبشته

آتش ز دهان شمع دیشب می‌جست

ناگاه سپیده دم زبانش بشکست

سر رشته به پایان شد و تابش بنماند

روزش به شب آمد و بروزم بنشست