دیوان حافظ/دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

از ویکی‌نبشته
۲۱۰  دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسوی تو بود تا دل شب سخن از سلسلهٔ موی تو بود  ۲۴۲
  دل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشت باز مشتاق کمانخانهٔ ابروی تو بود  
  هم عفاالله صبا کز تو پیامی میداد ور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود  
  عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت فتنه انگیز جهان غمزهٔ جادوی تو بود  
  من سرگشته هم از اهل سلامت بودم دام راهم شکن طرّهٔ هندوی تو بود  
  بگشا بند قبا تا بگشاید دل من که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود  
  بوفای تو که بر تربت حافظ بگذر  
  کز جهان میشد و در آرزوی روی تو بود