تاریخچه شیر و خورشید/گفتار سومین
گفتار سومین
شیر و خورشید چگونه شهرت یافته و از کی نشان رسمی ایران شده؟..
پر روشن است که در این باره ما باید چگونگی شیر و خورشید را زمان بزمان و قرن از دیده بگذرانیم. ولی افسوس که پس از سکههای کیخسرو تا زمان پادشاهی صفوی که سیصد سال کمابیش فاصله است، ما آگاهی درستی از چگونگی شیر و خورشید نداریم.
بدین تفصیل که پس از کیخسرو از چند تن جانشینان او که تا آخر قرن هفتم زیردست مغولان فرمانروایی داشتند، نگارنده هرگز سکه ندیدهام، با آنکه یقین است که سکه داشتهاند. از مغولان و قره قوینلویان و آققوینلویان و سربداران و تیموریان و دیگران نیز که از زمان کیخسرو تا پیدایش صفویان در ایران و این پیرامونها پادشاهی داشتهاند، هر چه سکه من دیدهام، همه با خط و نوشته بوده و هرگز سکهای با نقش جانور یا آدمی از این پادشاهان ندیدهام. (مگر یکدانه سکه مسی که سپس یاد آن خواهیم کرد).
لیکن چون در زمان صفویان شیر و خورشید یکی از نقشهای معروف بوده و فراوان آنرا بکار میبردهاند، از اینجا بدو جهت پیداست که نقش مزبور پیش از صفویان نیز معمول بوده است: جهت نخستین آنکه اگر شیر و خورشید پس از کیخسرو از میان برخاسته بود و پادشاهانی که میانه او و صفویان بودهاند هیچکدام آنرا بکار نمیبرد، پادشاهان صفوی از کجا پی به نقش مزبور برده در سکههای خود مینگارند. چه این گمان بسیار دور است که بگوییم آنرا از روی سکههای کهنه کیخسرو برداشته بودند. زیر گرد کردن سکههای کهنه که امروز در میان ماست در آن زمانها نبوده است. جهت دومین اینکه در سکههای کیخسرو چنانکه دیدیم خورشید دائره درست و از پشت شیر جداست ولی در سکههای صفویان (چنانچه در گراورها خواهیم دید) همچون سکههای امروزی ما، خورشید نیم دائره و چسبیده به پشت شیر است. این تفاوت دلیل است که شیر و خورشید را صفویان یکسره از روی سکههای کیخسرو برنداشتهاند و واسطههای بسیاری در میان بوده. چه برای نیم دائره شدن خورشید و چسبیدن آن به پشت شیر جهتی جز این نتوان پنداشت که در نتیجه شتابکاری و سهلانگاری نقاشان بتدریج و کم کم بدین حال رسیده.
گذشته از اینها یکدانه سکه مسی در تصرف نگارنده است که بر یکروی آن نقش شیر و خورشید هست و خطی بر فراز آن بوده که زنگ گرفته و از میان رفته و از اینرو نتوان دانست که سکه کدام زمان و کدام پادشاه است. ولی چون از یکسوی در اینجا نیز خورشید نیم دائره و چسبیده به پشت شیر است و از اینجا پیداست که از سکههای کیخسرو نمیباشد، و از سوی دیگر از عبارت «لا اله الا الله محمد رسول الله» که بر روی دیگر سکه است و نامی از «علی» و دیگر امامان بده نشده، و همچنین از طرز خط که کوفی است پیداست که از سکههای صفویان و خاندانهای پس از ایشان هم نیست و نتیجه اینست که سکه مزبور از پادشاهی است که میانه زمان کیخسرو و دوره صفویان فرمانروایی داشته و نقش شیر و خورشید در آنزمانها نیز بکار برده میشده است. ناچار اگر دانههای دیگر از این سکه پیدا شود مطلب روشن خواهد شد.
باری چنانکه گفتیم در زمان صفویان شیر و خورشید بسیار معروف بوده بلکه از زمان ایشان است که این نقش در ایران شهرت و رواج یافته. ولی باید دانست که در زمان شاه اسماعیل هرگز این نقش بکار نرفته. زیرا گذشته از آنکه هرگز سکهای از آن پادشاه با نقش شیر و خورشید دیده نشده قاسمی کنابدی که در زمان او میزیسته و جنگها و کارهای او را بنظم سروده در بسیار جا درفشهای او را میستاید، چنانکه میگوید:
علمهای سبزش ستون سپهر | مه رایت آینه ماه و مهر |
باز میگوید:
علمها چو خوبان قد آراستند | بنظاره جنگ برخاستند | |||||
شد از پرچم طوق عالی اساس | عیان ابلق آسمان را قطاس | |||||
مه سر علم بر فلک سرفراز | جلالجل دف زهره را کرده ساز |
از اینگونه شعرها بسیار دارد ولی در هیچ جا نامی از شیر یا شیر و خورشید نمیبرد و هویداست که در آن زمان این نقش بکار نمیرفته است.
شاه طهماسب پسر شاه اسماعیل توجه به نقش شیر و خورشید داشته. ولی چنانکه گفتیم این پادشاه میپنداشته که شیر و خورشید صورت طالع پادشاهی است و چون طالع خود او برج حمل (بره) بوده[۱] از اینرو در سکههای مسی که فلوس مینامیدند[۲] خورشید را بر پشت بره نشانیده است. نگارنده دو سکه از این «بره و خورشید» را دارم که در پشت یکی نام شاه طهماسب آشکار نوشته شده. از اینجا میتوان انگاشت که جهت بکار نبردن شاه اسماعیل شیر و خورشید را نیز این پندار بوده. زیرا طالع او برج عقرب بوده[۳] و نمیخواسته خورشید را بر پشت کژدم بنشاند. راستی هم اگر مینشاند شکل بسیار نازیبایی درست میشد.
از خوشبختی خورشید، این پندار دیر نپاییده و شاه عباس و دیگران پایبند آن نبودهاند. و گرنه خورشید را هر زمان بر پشت یکی از کژدم و خرچنگ و نهنگ و گاو و بره و بزغاله سوار ساخته بفرجام شاید درون دلوش جای میدادند!..[۴]
شاهعباس هرچه فلوس با نقش خورشید دارد در همگی خورشید با شیر است با آنکه طالع آن پادشاه برج سنبله بوده است و نتوان گفت که چون خورشید با سنبله درست نمیآمده بجای سنبله همسایه آسمانی او شیر را بکار کشیدهاند زیرا سنبله که صورت زنی است خوشهای بدست گرفته نقش خورشید با او هیچگونه مانعی نداشته است و میتوانستند خورشید را بر روی سینه او بنگارند. باید گفت تا زمان شاه عباس آن پندار از میان برخاسته و حقیقت داستان شیر و خورشید بدست آمده بود. یا اینکه شاه مزبور براهنمایی ستارهشناسان، آن ارتباط علمی خورشید و شیر را که گفتیم در فن ستارهشناسی کهنه معروفست، در اندیشه داشته که بر خلاف شیوه گذشتگان خود خورشید را با سنبله نقش ننموده است.
از شاه عباس نقشهای دیگر هم از شیر لخت و شیر با گوزن[۵] و پیل و طاوس و مانند اینها بر فلوسها در دست هست. ولی شیر و خورشید فراوانتر از همه است و شاید از اینجا نسبت پیدایش شیر و خورشید را بشاه مزبور میدهند که او باعث شهرت و رواج آن گردیده است.
پس از شاه عباس هم تا آخر صفویان شیر و خورشید در سکهها معمول و معروف بوده و فلوسهایی با نقش مزبور از هر کدام از جانشینان او در دست هست بلکه در برخی شعرهای آنزمان نیز یاد این فلوسها و شیرها شده. ملا نویدی شیرازی که در زمان شاه سلیمان صفوی در سپاهان میزیسته این دو بیت ازوست:
ای آنکه حدیق عقل را تفسیری | بیهوده ز بیزری چرا دلگیری؟! | |||||
آوردن زر بدست آسان نبود | خوابیده بروی هر فلوسی شیری! |
شاعر دیگری ملا قدرتی نام که او نیز در همان زمان در سپاهان میزیسته در مثنوی که درباره شکستن فلوس سروده میگوید:
فلوس سپاهان چنان نارواست | تو گویی بهر کیسه پول اژدهاست | |||||
نگیرد گدا پول از بس پر است | تو گویی مگر شیرش آدمخور است | |||||
ز فلس آنچنان دهر در هم شده | که ماهی بزیر زمین خم شده | |||||
زر از دست مردم نگردد سپید | که از دور کف میزند هر که دید | |||||
چنان گشته خوار از خلایق درم | که شخص غنی گفته صاحب کرم | |||||
چو شیر است نقش فلوس این زمان | ز بیمش گریزند پیر و جوان |
باید گفت مقصود از شیر در این شعرها[۶] شیر با خورشید است نه شیر لخت. چه دیدیم که شیر لخت در آنزمانها بر سکهها کمتر نقش میشده بویژه در سپاهان که معمول نبوده است.
در اینجا چند تا از فلوسهای صفویان را برای نمونه گراور مینماییم:-
۱
-
۲
-
۳
-
۴
-
۵
-
۶
-
۷
-
۸
شماره یک شکل بره و خورشید را دارد و بر پشت آن نام شاه طهماسب نگاشته شده که مقصود شاه طهماسب نخستین است. زیرا او بوده که بطالع حمل زاییده شده. شماره دو با شماره شش که شکل شیر لخت را دارد در مازندران زده شده و در برخی نام شاه عباس را دارد. شگفت است که در همه فلوسهای آن زمان مازندران شیر لخت است. شماره سه فلوس تبریز است و در پشت آن رقم (۱۲۵) پیداست که گویا مقصود سال (۱۱۲۵) باشد و از اینرو در آخر پادشاهی شاه سلطان حسین زده شده. شماره چهارم دانسته نیست کجا و در چه سالی زده شده ولی از شکل سکه پیداست که از آن صفویان است. شماره پنجم در تهران زده شده و یقین است که از سکههای صفویان است. شماره ششم در قزوین زده شده. شماره هشتم دانسته نیست کجا و در چه سالی زده شده است.
از این فلوسها پیداست که در آن زمانها شیر و خورشید شکل ثابتی نداشته و در هر شهری به شکل دیگری آنرا مینگاشتهاند. چنانکه شیر گاهی رویش از اینسوی و گاهی از آنسوی، و گاهی دمش برانگیخته و گاهی فرو آویخته است. خورشید را هم در برخی بزرگ و در برخی کوچک نگاشتهاند.
از زمان صفویان دلیلی هم درباره درفشها در دست هست. بدین تفصیل که محمدرضا بیک نامی که در زمان شاه سلطان حسین حاکم ایروان بوده در سال ۱۷۱۵ میلادی بفرستادگی از آن پادشاه بدربار لویی چهاردهم پادشاه فرانسه رفته و مدتی در آنجا باشکوه بسیار میزیسته است. در بیست و چند سال پیش یکی از مؤلفان فرانسه بنام موریس هربرت[۷] کتابی درباره این سفر محمدرضا بیک و همراهانش و داستان ایشان در پاریس بعنوان «فرستاده ایران به دربار لویی چهاردهم»[۸] تألیف و آنرا در سال ۱۹۰۷ میلادی به چاپ رسانیده است. در این کتاب تصویرهایی نیز از محمدرضا بیک و همراهانش در هنگام گذار از کوچههای پاریس یا در دیگر حالها چاپ شده که بگفته مؤلف از روی تصویرهایی برداشته شده که در همان زمان سفر محمدرضا بیک درست کرده بودند و در برخی از این تصویرها درفش ایران بر فراز محمدرضا بیک پرچم گشاده و بر روی پرده آن شکل شیری است با خورشیدی در فراز آن. لیکن در اینجا نیز همچون شیر و خورشیدهای زمان کیخسرو خورشید از پشت شیر جدا و دائره درست است. از اینجا پیداست که در زمان صفویان شیر و خورشید را چنانکه بر فلوسها بر درفشها نیز مینگاشتهاند و بر درفشها خورشید را دائره درست و جدا از پشت شیر نقش مینمودهاند.
پس از دوره صفویان بار دیگر رشته آگاهی ما درباره شیر و خورشید گسیخته میشود و از نادرشاه و پسرانش و از کریمخان و جانشینانش فلوسی یا سکه دیگر با نقش شیر و خورشید که بیقین از ایشان باشد در دست نداریم. ولی این پیداست که زمان اینان تفاوتی با زمان صفویان نداشته و اینان نیز بر فلوسها و درفشها شیر و خورشید را نگاشته و گاهی هم نقشهای دیگر بکار میبردهاند.
اما قاجاریان چون در دوره ایشان است که در شکل شیر و خورشید تغییرها رخ داده و سرانجام کار نشان رسمی ایران میشود. اینست که باید از این دوره بتفصیل سخن راند:
از زمان آقا محمدخان نیز آگاهی درباره شیر و خورشید در دست نیست. ولی از زمان فتحعلیشاه و جانشین او محمدشاه گذشته از فلوسهایی که در دست هست، خوشبختانه نوشته یکی از مؤلفان اروپا نیز در دست هست که کمک بسیار بکار ما دارد. این نوشته عبارت شرحی است که موسیو دوبو[۹] مؤلف معروف فرانسوی در کتاب خود (لاپرس)[۱۰] که در زمان محمدشاه تألیف نمود مینگارد.
مؤلف مزبور میگوید: یکی از شیوههای پادشاه ایران است که درفشهای بسیار بکار میبرد و بر این درفشها دو نقش نگاشته میشود: یکی نقش تیغ دو سر علی (ذوالفقار) و دیگری صورت شیر خوابیدهای که خورشید از پشت او درمیآید. این دو نقش را در کوشک پادشاهی نیز نگاشتهاند. همچنین بر نشانهایی که شاه ایران به سپاهیان و سرکردگان و نمایندگان اروپایی بنام نواختن ایشان میدهد نیز این دو نقش هست[۱۱].
مؤلف دیگری از فرانسویان مسیو لانگله[۱۲] که پیش از دوبو در زمان فتحعلیشاه کتاب کوچکی درباره ایران[۱۳] نگاشته،او نیز از شیر و خورشید یاد نموده و شگفت است که نام «مهر و شیر» باو میدهد و دانسته نیست که این عبارت را از کجا برداشته است. لانگله پنداشته که شیر و خورشید از بازماندههای ایران باستان و یادگار آتش و آفتابپرستی ایرانیان دیرین است. میگوید بهمچشمی سلطان سلیم سوم عثمانی که نشان «هلال» را اختراع نموده و پادشاهان عثمانی آنرا باروپاییان و دیگران از ترسایان میبخشند، فتحعلیشاه هم نشان «مهر و شیر» را درست نموده است[۱۴].
از این نوشتهها پیداست که در زمان فتحعلیشاه و محمدشاه بر درفشها دو نقش مینگاشتهاند: یکی شیر و خورشید که شیر خوابیده بود، دیگری تیغ دوسر یا ذوالفقار. این دو نقش را بر دیوارهای کوشک پادشاهی نیز مینگاشتهاند. همچنین دو نشان از این دو نقش درست کرده بودند چنانکه هماکنون این دو نشان معمول است و در وزارتخانهها بویژه در وزارت جنگ بکسانی که در خور نواختن باشند بخشیده میشود.
ولی فلوسهایی از فتحعلیشاه در دست هست که گذشته از شیر و خورشید نقشهای دیگر نیز از خورشید تنها و مرغ و مانند اینها بکار رفته و در شیر و خورشید در برخی شیر ایستاده است نه خوابیده.
از همان زمانها یکرشته فلوسهایی نیز در دست هست که شیر تنها و خوابیده است و اگرچه تاریخ درستی در هیچکدام پیدا نیست ولی از شکل سکهها یقین است که در زمان فتحعلیشاه و محمدشاه یا در آغازهای پادشاهی ناصرالدین شاه زده شده است. اما تا کنون نگارنده در هیچ فلوسی یا سکه نقرهای نقش ذوالفقار را ندیدهام. گویا این نقش را در سکهها هرگز بکار نبرده باشند.
اکنون میرسیم بدورهای که شیر و خورشید نشان رسمی ایران میگردد. تفصیل این سخن آنکه از ناصرالدین شاه یکرشته فلوسهایی با نقش شیر و خورشید در دست هست که شیر خوابیده ولی از هر حیث مانند شیرنشانهای امروزی است. تاریخ این فلوسها ۱۲۷۲ و این سالهاست. ولی در یکرشته فلوسهای دیگر که نیز در دست است و چند سال پس از آن فلوسها در ۱۲۸۴ و آن نزدیکیها زده شده ناگهان شیر بپا خاسته و برای نخستین بار شمشیر بدست گرفته است.
از اینجا پیداست که شمشیر بدست گرفتن شیر از سال ۱۲۸۰ و آن نزدیکیهاست و ما گمان میکنیم که نشان رسمی ایران شدن شیر و خورشید هم از همان زمان آغاز کرده.
بدین تفصیل که در زمانهای پیشین در ایران و دیگر دولتهای مشرق این رسم که هر کدام نشان خاصی برای خود داشته باشد نبوده. چنانکه دیدیم در زمان صفویان و دیگران شکلهای گوناگون بکار میرفته. در زمان فتحعلیشاه که دیگر شکلها را از میان برده بودند باز در درفشها گذشته از شیر و خورشید نقش ذوالفقار را هم بکار میبردهاند و بر سکهها مرغ و آفتاب را هم مینگاشتهاند. بهرحال این یقین است که در قرنهای باستان نشان دولتی باین معنی که امروز هست نبوده. لیکن در زمان ناصرالدینشاه که ایران با دولتهای اروپا رابطه بسیار یافته ناچار شده که همچون آن دولتها این نیز نشان خاصی داشته باشد و برای این کار گویا دو شکل ذوالفقار و شیر و خورشید پیشین را یکی کرده و آن شمشیر را که به تنهایی نشانی بوده بدست شیر دادهاند. چیزی که هست بپاس شکوه امام تیغ دو سر بدست شیر ندادهاند. از همین زمان است که شیر و خورشید شکل ثابتی پیدا کرده که در همه جا به شکل نگارده شده و میشود. بدینسان که در همه جا روی شیر بسوی دست چپ و دمش برانگیخته و گردنش یالدار است و پیوسته ایستاده رویش برگشته بسوی بیرون است[۱۵].
مگر در نشانهای وزارت خارجه که هنوز بشکل زمان فتحعلیشاه شیر خوابیده است و گویا این تفاوت برای پاره جهتهای سیاسی و بپاس ارتباطی است که میان آن وزراتخانه و دولتهای بیگانه هست.
در اینجا هم یک رشته از فلوسهای قاجاریان را گراور مینماییم:
-
۱
-
۲
-
۳
-
۴
-
۵
شماره یک از سکههای فتحعلیشاه است زیرا تاریخ ۱۲۲۲ وارونهوار در زیر آن پیداست. شماره دو از آن سکههایی است که گفتیم گویا از زمان فتحعلیشاه بازمانده باشد. شماره سه از آن رشته فلوسهای ناصرالدین شاه است که گفتیم در سال ۱۲۷۲ و آن نزدیکیها زده شدهاند. از شماره چهار که در تبریز زده شده نگارنده دو دانه بیشتر در تصرف ندارم و با آنکه از شمشیر شیر هویداست که پس از سال ۱۲۸۰ که تاریخ رسمی شدن شیر و خورشید است زده شده با شکل ثابت نقش مزبور یکسان نیست. ولی این فلوسها بسیار کم است. شماره پنجم از آن رشته فلوسها است که گفتیم پس از سال ۱۲۸۰ زده شده و نخستین شکهها با شکل رسمی شیر و خورشید میباشند. در اینجا دم شیر فرو آویخته ولی سپس آنرا برانگیخته نگاشتهاند که اکنون هم بدین شکل مینگارند.
در اینجا سخن ما از تاریخچه شیر و خورشید بپایان میرسد. ما آنچه میدانستیم تا اینجا نگاشتیم ولی بیگفتگوست که از نوشتههای کهنه وزارتخانه و فرمانهای کهنه که در پارهای از خاندانها هست میتوان آگاهیهای دیگر بدست آورد. بویژه درباره گزارشهای آخری شیر و خورشید که از آرشیو وزارتخانها بویژه وزارت خارجه میتوان استفاده فراوان جست. افسوس که ما دسترسی باین آرشیوها نداشتهایم و امیدواریم که دیگران آنچه از این راه آگاهی دارند آنان نیز نوشته و چاپ نمایند که موضوع هر چه بیشتر روشن و آشکار شود.
در پایان سخن این نکته را میافزاییم که با آنکه شاعران و نویسندگان ایران پیوسته پی مضمون میگردند و از هر چه دیدنی و پنداشتنی است استفاده میجویند، گرد شیر و خورشید کمتر گردیدهاند، با آنکه دیدیم از قرنهاست که شیر و خورشید در ایران معروف و مشهور گشته است و بایستی جایی در ادبیات پارسی داشته باشد.
گو که شاعران داستان شگفت و شیرین شیر و خورشید را که ما در این تاریخچه نگاشتیم نمیدانستهاند، نه خود شکل مزبور همه گونه شگفتی دارد؟!.. بلکه ما دیدیم که پیش از پیدایش این شکل، قطران از ارتباط پنداری شیر و آفتاب استفاده جسته و مضمون زیبایی درآورده است. پس از پیدایش شیر و خورشید که این ارتباط استوارتر گردیده بایستی بیشتر بکار شاعران آید!..
تا آنجا که ما میدانیم تنها شاعری که یاد شیر و خورشید در شعر کرده انوشهروان ملکالشعرای صبوری است که این دوبیتی ازوست:
گر شیر نشان دولت جاوید است | خورشید بپشت اوست هر کس دید است | |||||
آن ترک پسر که این نشان هشته بسر | شیری باشد که روی او خورشید است |
همو در قصیدهای که در ستایش مؤیدالدوله والی خراسان و درباره شمشیر فرستادن ناصرالدین شاه برای او سروده میگوید:
چون نشان شاه ما خورشید و شمشیر است و شیر | داده شمشیری بدست شیر خود خورشیدوار |
***
در اثنای چاپ تاریخچه که هنوز صفحههای آخری چاپ نیافته بود، ناگهان دانه دیگری از سکه مسی که در صفحه ۱۹[۱۶] یاد آن کردهایم از بازار بدست آوردم و خوشبختانه نوشتهای آن همه خواناست: بدین شرح که بر یکروی بر فراز شیر و خورشید عبارت «الجایتو سلطان محمد خلدالله ملکه» و بر دیگر روی در میانه عبارتهای «لاالهالاالله محمدرسولالله علیولیالله» و بر گرد آن نامهای دوازده امام نگاشته شده. در سکه پیشین هم نام پادشاه و هم عبارت «علیولیالله» و هم نامهای امامان ساییده شده، اینست که نمیدانستیم از کدام زمان و کدام پادشاه است ولی خوشبختانه پیدا شدن این دانه دومی دشوار ما را آسان ساخت و دانستیم که سکه از آن سلطان محمد خدابنده مغول است و نقش شیر و خورشید بر سکهها در زمان مغولان نیز معمول بوده. بلکه باید گفت در زمان ایشان است که این نقش از آسیای کوچک بایران آمده و معروف گردیده است.
پانویس
- ↑ در جهانآرا تصریح نموده که طالع شاه طهماسب حمل بود.
- ↑ صفویان جز در سکههای مسی نقشی نمینگاشتند، بر سکه نقره و طلا نامهای خدا و پیغمبر و امامان را با نام پادشاه زمان مینگاشتند.
- ↑ در روضهالصفویه تصریح نموده.
- ↑ شاید هم سکههایی با نقش خرچنگ و خورشید یا نهنگ و خورشید زده بودند بدست ما نرسیده. نگارنده برخی پولهای مسی دارم که ساییده شده و نقش آنها درست دیده نمیشود ولی بخرچنگ و نهنگ و خورشید شباهت بسیار دارد.
- ↑ شیر چنگالهای خود را بر کمر گوزن فرو برده بدریدن آن پرداخته و گویا این نقش را از روی شیر و گاو و کوشک استخر برداشته باشند.
- ↑ این شعرها و شعرهای ملا نویدی در تذکره محمدطاهر نصرآبادی که او نیز در همان زمانها میزیسته و یگانه نسخه کتابش پیش آقای ملکالشعرا بهار است آورده شده.
- ↑ Maurice Herbertte
- ↑ Un Ambassade Persan Sou Louis xix
- ↑ M. Louis Dubeux
- ↑ La Perse
- ↑ صفحه ۴۶۲
- ↑ M. Langles
- ↑ AperCu General De La Perse. این کتاب در سال ۱۸۱۷ میلادی در پاریس چاپ و بزبان ارمنی نیز ترجمه یافته است.
- ↑ صفحه ۱۹۲
- ↑ تفاوت بزرگ دیگر شیر و خورشیدهای امروزی با شیر و خورشیدهای پیشین اینست که شیر امروزی یالدار است و در نقشهای پیشین چنانکه در گراورها دیدیم شیر بییال بوده. این نکته را یکی از دانشمندان روسی که در تهران نشیمن دارد بنگارنده یادآوری کرد که شیرهای ایران که تا صد و دویست سال پیش بسیار فراوان بوده و اکنون کم شده، هم نر و هم مادهشان بییال است و از اینجاست که در نقشهای پیشین همه جا شیر بییال نگاشتهاند و شیر یالدار که از زمان ناصرالدین شاه بدینسوی دیده میشود از روی نقشهای اروپاست.
- ↑ [در اینجا صفحه ۱۴ میباشد]