پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۹۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

معرکۀ رزم را می‌کردند و از شکست لشکر ایران مستحضر شده بودند احسان‌خان فرصت را غنیمت شمرده هزار نفر سرباز کنگرلو ابواب‌جمعی خود را حاضر ساخته به بهانۀ حفظ و حراست بروج و دروب را از سایر مستحفظین خالی کرده و در وسط قلعه دو دستۀ سرباز به نظام نگاه داشت که در این بین ژنرال بسقویچ با توپخانۀ و صالدات و علم‌های مسطور و سرهای بریده به توپ‌رس قلعه رسیده ایستاد و به محمد امین‌خان اعلام نمود که تو خود سرکشیکچی باشی آن دولت بوده‌ای و علم‌های خاصه را می‌شناسی اینک آن علم‌ها و اینک سر ولی‌نعمت شماست و احسان‌خان را طلبیده احسان‌خان محمد امین‌خان را که مردی کم جرأت بود در این احوال دل او را درست خالی کرده او را به سپردن قلعه و خواستن امان راضی نموده خود از قلعه بیرون آمده خدمت ژنرال شتافته و اظهار دولتخواهی نمود و برای خود چنان‌که رسم مردم روزگار است امان و آسایش دائمی از دولت روس گرفته جان مستحفظین قلعه را نیز عموما داخل امان کرده بود به خصوص جان محمد امین‌خان را.

القصه احسان‌خان نمک به حرامی خود را ظاهر ساخته به حکم ژنرال بسقویچ جمیع اسباب حرب را از اهل قلعه گرفته و محمد امین‌خان را در حجره‌ای محبوس نموده چند نفر از امنای دولت روس را به قلعه آورده بعد از مشاهدۀ ایشان صدق گفتار و کردار احسان‌خان را خبر به ژنرال داده ژنرال با افواج و توپخانه داخل قلعه شدند و این واقعه در سنۀ هزار و دویست و چهل و سه اتفاق افتاد. بسقویچ جمیع مستحفظین قلعه را با محمد امین‌خان محبوسا روانۀ تفلیس ساخته به غیر از سرباز کنگرلو که آنها را از نوکری اخراج و مطلق العنان کرد و احسان‌خان را مورد نوازشات ساخته قلعه را به مستحفظین خود سپرده باز روانۀ اردوی خود شد.

ذکر فرستادن ژنرال بسقویچ ایلچیان برای طلب صلح و مصالحه و قبول نفرمودن خاقان مغفور امر مصالحه را به سبب اخلال حسین‌خان سردار

ژنرال بسقویچ بعد از فتح قلعۀ عباس آباد و انتظام امور آنجا امیری چرب‌زبان به