پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۳۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

گرفته شده بود برداشته روانۀ اردوی خاقان مغفور شده خاطر خاقان مغفور را از این فتح مبین آگاهی دهند و عریضۀ ضراعت‌آمیز با تعهدات خدمات دیگر نوشته شده و فتح‌نامه‌ای دیگر به اسم شاه مرحوم که در حقیقت عمدۀ سعی و تلاش از ایشان ظاهر شده بود نوشته به دربار خاقان مغفور ارسال فرمودند.

چون این دعاگوی دولت پادشاهی را غرض از این تحریر آن است که مطالعه‌کنندگان را هرکس به اندازۀ منصب و کار خود تجربه از این تحریر حاصل آید بنابر ملایمت غرض بعضی حکایات را که بعضی عقلا آن را صواب و خطاب نامیده‌اند متعرض می‌شود.

از این منزل تا قلعۀ شوشی قراباغ قریب چهار فرسنگ راه است و از همین‌جا به قریۀ گرس نیز چهار فرسنگ راه است و قریۀ گرس و محال خنزیرک متعلق به حاجی آقا بیک لر که یکی از اعیان قراباغ بوده می‌باشد. فضلعلی بیک و بخشعلی بیک برادران او که در آن وقت از جملۀ مهاجرین و در قراجه داغ متوقف و در این سفر از ملتزمین رکاب بودند به برادر بزرگ خود حاجی آقا بیک لر بر هم خوردن مصالحه و گذشتن لشکر ایران را از آب ارس اظهار کرده بودند او نیز در همین روز جنگ با قدری سوار و پیاده تبعۀ خود از دهات بیرون آمده از دور سیاهی می‌نمود و منتظر بود که صورت کار از پردۀ خفا به چه نوع ظاهر خواهد شد.

در این وقت که صورت فتح را در آیینۀ مراد غازیان ایران جلوه‌گر دید و عساکر روس را در دست سربازان جان‌فشان و بسته مشاهده نمود با دویست سیصد نفری که از آن محالات جمع‌آوری کرده بود خود را به خدمت نایب‌السلطنۀ علیه رسانیده و اظهار خدمتگزاری و جان‌نثاری نموده مراتب خلوص عقیدت خود را در مرآت خاطر مبارک جلوه‌گر ساخت و سرکار نایب‌السلطنه نیز به مقتضای جلب قلوب و مردم‌داری زبان به مرحمت و التفات گشوده او را به نوازشات و التفات مخصوص داشت و این حاجی آقا لر بیک از نوکرهای مهدی‌خان ولد ابراهیم خلیل‌خان حاکم قراباغ بود و در این اوقات که مهدی‌خان و ابوالفتح‌خان برادرش در دولت ایران مشغول به خدمتگزاری بودند او در قراباغ مانده بود، خود را به امنای دولت روس بسته و به اموراتی که خلاف رأی