پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۳۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

فرمانفرما خواستند.

در آن وقت ایشان دانستند که معتمدالدوله آنها را فریب داده است، این دانش به جایی نرسیده هردو را با مستحفظین روانۀ دارالخلافه داشتند. قائم‌مقام باز اظهار بدطینتی نموده محمد باقرخان بیگلر بیگی را به کناره‌گرد فرستاده حسنعلی‌میرزای شجاع‌السلطنه را از چشم عاجز ساختند و به برج نوشش فرستادند و فرمانفرما را صحیحا و سالمان به دارالخلافه بردند پس از دو سه ماه که ناخوشی وبا به دارالخلافه افتاد به مزاج ایشان نیز وبا استیلا یافته به رحمت ایزدی واصل شدند، بیت:

  چنین است رسم سپنج گهی شادمانی دهد گاه رنج  

انالله و انا الیه راجعون، فرمانفرما به کثرت مال و فراغت حال از همگی برادران در میان اولاد خاقان متفرّد و ممتاز بود ولیکن مردی بود راحت دوست و عیش‌طلب هرگز زحمتی در ایام حیات نکشیده بود رحمة اللّه علیه.

ذکر احوال میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام و رسیدن او به سزا و جزای خیانت‌کاری به تقدیر ملک علام

میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام چون مملکت ایران را از همۀ گردن‌کشان خالی دید و جمیع اولاد خاقان را در قبضۀ اقتدار و اختیار خود یافت به انجام خیال محالی که داشت افتاده غافل از آن شد که گفته‌اند:

  لطف حق با تو مداراها کند چون‌که از حد بگذری رسوا کند  

به پادشاه مرحوم که در آن روز ولی‌نعمت کل و پادشاه ایران و برکشیدۀ خداوند جهان بود بنای اظهار خیانت را گذاشته خباثت‌های باطن خود را که پنهان کرده و به لباس دولت‌خواهان خود را جلوه می‌نمود در مرآت خاطر پادشاهی به عرصۀ ظهور و بروز آورد، از آن جمله خواست که نقش خیالاتی را که بر صفحۀ خاطر مدت‌ها بود تصویر می‌نمود از کمون و خفا به بروز و ظهور رساند و بیخ چنین دولت خداداد را که به فضل اللّه تعالی به وجود پادشاه جهان محکم و مستحکم آمده به تیشۀ مکر و تزویر از پای درآورد غافل از آن‌که: