پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۱۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

دارالخلافه حکم فرمودند که دسته‌دسته و جوق‌جوق به خدمت پادشاه مرحوم رفته زبان به مبارک‌باد منصب عظمی گشایند و به ایلچیان دول خارجه نیز اعلام این معنی شده به مبارک‌باد شتافتند و سه روز در دارالخلافۀ تهران وضیع و شریف دارالخلافه به عیش و سرور پرداختند.

روزی بر زبان الهام بیان خاقان مغفور در حین مخاطبه یا میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام گذشته فرموده بودند که میرزا ابوالقاسم در تقدیر خداوندی نگذشته است که تو و اولاد تو در ایران پادشاه شوید باید به همین خدمتگزاری دولت قانع و شاکر شده پا از اندازۀ خود بیرون نگذاری.

القصه خاقان مغفور پادشاه مرحوم را شبی در خلوت خاص طلب فرموده و قریب به هشت ساعت با ایشان مکنونات خاطر شریف را در میان گذاشته آنچه را در امور و رموز دولتداری باید و شاید فرمایش فرموده بودند پس از مرحمت‌های گوناگون امیرزاده خسرومیرزا را احضار حضور مبارک فرموده به نصایح پادشاهانه مفتخرش ساختند و نشانی که منقش به صورت خاقان مغفور بود به دست امیرزاده خسرومیرزا دادند که آن صورت همایون را وسیلۀ عفو جرایم خود ساخته به خدمت پادشاه مرحوم رساند و آقا بهرام خواجه را که از مقربان خاقان مغفور بود مقرر داشتند که به اتفاق خسرومیرزا خدمت پادشاه مرحوم رفته از طرف خاقان طلب عفو زلاّف او را نماید. امیرزاده خسرومیرزا با این وسایل خدمت پادشاه مرحوم مشرف شده در مقام اعتذار توهمات خود برآمده مورد التفات و نوازش پادشاه مرحوم گردید. خاقان مغفور زیاده از یک هفته پادشاه مرحوم را در دارالخلافه توقیف نفرموده مرخص آذربایجان ساختند.

پادشاه مرحوم میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام را به جهت اتمام و انجام بعضی امورات در دارالخلافه گذاشته خود با امیرزاده خسرومیرزا و سایر ملتزمین رکاب از دارالخلافه بیرون آمده عازم آذربایجان شدند و در قزوین رکن‌الدوله علی نقی‌میرزا به لوازم خدمتگزاری کوشیده در ولایت خمسه شعاع‌السلطنه فتح‌اللّه‌میرزا از اخلاص خدمتگزاری خود را در بوتۀ امتحان گذاشته صاف و خالص بیرون آمده مورد التفات پادشاه مرحوم شد و از آنجا پادشاه مرحوم کوچ فرموده از رودخانۀ قزل اوزن گذشته