پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۱۹۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

محض خیر بود از این جوره اعمال که شرعا منهی عنه و باعث قطع صلۀ ارحام است پاک و مبرا بوده و نیز از مرحمت‌های پادشاه مرحوم که بعد از دفع و رفع میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام به وضوح پیوست و سال‌ها از مراحم پادشاهی راحت‌ها دیده و انشاء اللّه خواهم دید معلوم شد که به هیچ وجه پادشاه را در این مواد دخلی نبوده چنان‌که در مقام خود به دفعات گفته خواهد شد.

القصه پادشاه مرحوم با لباس عزاداری وارد مشهد مقدس شده و جمیع نظام تفنگ‌ها را سیاه کرده و بر سر توپ‌ها چادرهای سیاه کشیده و طبالان طبل‌ها را وارونه زده در غایت حزن و ملال وارد مشهد مقدس در هفدهم رجب المرجب سنۀ هزار و دویست و چهل و نه شدند و پس از لوازم تعزیت‌داری در آستانۀ مبارکۀ امام ثامن ضامن مکانی که بهتر از جنت عدن بود تعیین نموده نعش مطهر نایب‌السلطنه را امیرزادگان به دوش نقل کرده به مکان قبر رسانیدند و پس از طواف بر ضریح مبارک امام الجن و الأنس در آن آستانۀ مبارک به امید شفاعت آن حضرت به خاک سپردند و پادشاه مرحوم چند روز پس از آن نیز به لوازم تعزیت کوشیدند.

ذکر احوالات دارالخلافۀ تهران بعد از رسیدن خبر وفات نایب‌السلطنۀ مرحوم و به گفتگو درآمدن شاهزادگان

چون خبر این واقعۀ جان‌سوز مسموع خاقان مغفور گردید خزن و ملال بر خاطر شریفشان استیلا یافته حکم به بستن تکایا و اشتغال مردم دارالخلافه به لوازم عزاداری فرمودند و دروب اسواق و دکاکین را بسته در هر گوشه مجلس غمی برپا شده خاقان خلدآشیان سه روز و سه شب خودداری نتوانستند فرمودن و به ریختن عبرات غم بر رخسارۀ مبارک و به سوز و گداز اشتغال داشتند و الحق جای آن داشت که نخل امید چهل سالۀ پادشاهی از صرصر حوادث زمان به ناگهان از پای درآید.

خاقان مغفور پس از یأس و نومیدی و قطع بر عدم فایده در حزن و ملال دلداری خود را به شکر وجود پادشاه مرحوم که یادگار از او چنان فرزندی را که از دست رفته تواند بود فرمودند و دیدۀ رمد رسیده را به کحل الجواهر دیدار پادشاه مرحوم امید