هزار نفر سوارهٔ مفصلهٔ فوق را غیر از سوارهٔ قراجه داغ با دویست نفر توپچی نظام سان دیده و تدارک داده جمیع طبال و نیزن افواج را لباس مخمل پوشانیده و سرباز را جمیعا کلیجههای ماهوت تازه و کلاههای پوست سیاه به یک اندازه داده و پوشانیده تحویل امیرزاده احمدمیرزا نموده روانهٔ دار السلطنهٔ تبریز ساخت و از دار السلطنهٔ تبریز محمدخان امیر نظام بعد از دههٔ عاشورا با امیرزاده فریدونمیرزا به چمن اوجان رفته دو هفته در آنجا اقامت نموده امیرزاده خسرومیرزا را با تدارک شایان روانهٔ عراق و خراسان نمودند و این دعاگوی دولت شاهی بعد از روانه شدن این لشکر و خالی شدن سرحد با وجود مثل میررواندز همسایهای که احتراز از او در همه احوال لازم بود چرا که او مردی فرصتطلب و دزدمانند و آشوبانگیز بود مصلحت دولت را ندید که سرحدات بالکلیه خالی ماند و در همین بین لطفعلی سلطان براندوزی با دویست نفر از سربازان و صاحب منصبان فوج افشار متفق و همدست شده از اردوی امیرزاده خسرومیرزا که قریب به خمسه رسیده بود از راه انگوران و صاین قلعه فرار کرده خود را به ولایت ارومیه رسانیدند و از بیم کارگزاران ولایت ارومیه خود را به جبال براندوز و مرکوره کشیده با طوایف روند و هرکی و هرتوشی همداستان شده آشوبی در مملکت ارومیه انداختند و بنای دستدرازی به دهات و مترددین گذاشتند.
این دعاگوی دولت پادشاهی بعد از دیدن این احوالات دو هزار نفر لشکر نظام جدید از محالات دهنشین اکراد از محال چهریق و دریک و صومای و برادوست و محال دشت و مرکور و ترکور و اشنویه نامنویس کرده مناصب نظامی ایشان را از سرتیپی و سرهنگی و سردستگی به رؤسای خود آن محالات داده به اذن و اجازه و مصلحت دید محمدخان امیر نظام مشغول به ساختن و پرداختن این مهم شده و به هر نفری از سربازان کرد چهار تومان مواجب از دیوان تبریز در دستور العمل ولایت خود نویسانیده با همین لشکر و با فوج قدیم خوی که از خراسان تازه رسیده بودند به عزم گرفتن لطفعلی سلطان از ارومیه بیرون آمده محال به محال و کوهبهکوه او را جستجو کرده در محال ترکور در بالای قلعهای موسوم به نبارد بعضی از تفنگچیان این دعاگو به او رسیده و سربازانی که همراه او بودند و همه به لباس اکراد ملبس شده بودند و زن و بچهٔ خود را از دهات برده به طرز